-
مشهد
دوشنبه 11 اسفندماه سال 1399 02:34
سلام امیدوارم حالتون خوش و خرم باشه ما تعطیلات عید رو با قطار می خوایم بریم مشهد(به دلیل محدودیت های کرونایی نمی شه با ماشین بریم) حیف شد چند خانواده ایم که می خوایم بریم خدا کنه همدیگه رو اذیت نکنیم حسابی مشغول تبلیغ کار گلدوزیم هستم یه کانال تو ایتا زدم تو برنامه ی دیوار آگهی زدم تو بازار باسلام غرفه زدم تو اینستا...
-
شغل خانگی
سهشنبه 5 اسفندماه سال 1399 01:33
سلام امیدوارم حال همه خوب باشه زدم تو کار گلدوزی انواع دیوارکوب گلدوزی شده تماما با دست خیلی لذت بخشه هم کاری رو که دوست داری انجام می دی هم برا خودت درآمد داری و مهمتراینکه نمی خواد از خونه بزنی بیرون آدرس پیج اینستام goldoozi_jadid هستش حتما سر بزنید و لایک کنید اگه خدا بخواد ۱۵ روز عید رو می خوایم بریم سفر از خدا...
-
بحارالانوار
دوشنبه 6 بهمنماه سال 1399 02:29
سلام انشاالله حال همگی خوب باشه دیروز تولد حسین کوچولو بود چقدر ذوق زد الان چند روز هستش دارم کتاب بحارالانوار رو می خونم چقدر روایتاش قشنگه حس زندگی به آدم می ده یه داستانی داشت درباره شاهزاده روم که چطور اسیر می شه و به ازدواج امام حسن عسکری علیه السلام در می یاد یه نکته اش برام خیلی جالب بود که این بانو ی مسیحی...
-
صبح بخیر
جمعه 12 دیماه سال 1399 08:34
ماشاالله همسایمون اول صبح هم دست از سر و صدا برنمی داره بیشتر کارهاشون رو تو حیاط انجام می دن نون می پزن کلوچه می پزن ظرف هاشون رو می شورن موزیک می زارن می رقصن و ... الانم صدای قابلمه هاشون می یاد! انگار آشپزخونه رو ازشون گرفتن همسر و بچه ها خوابن من خیلی به صدا حساسم انگار مته می کنن تو سرم من و فاطمه زهرا دیشب...
-
شهادت بانوی دو عالم
دوشنبه 8 دیماه سال 1399 20:10
سلام شهادت حضرت فاطمه ی زهرا سلام الله علیها رو به همه شیعیان جهان تسلیت می گم
-
پدر
پنجشنبه 4 دیماه سال 1399 02:34
سلام انشاالله حالتون خوش باشه همسر خوب و مهربون بچه های سالم و شاد، دوست خوب، خواهر و بردارا هیچکدوم نمی تونن جای خالیه پدر و مادر رو پر کنند دلم برا بابام تنگ شده همیشه مشوق و پشتیبانم بود خیلی کمکم می کرد کارها رو برام آسون می کرد خیلی دوست دارم خوابش رو ببینم که حالش خوبه و هیچ غصه ای نداره هر روز براش خیرات می...
-
آدم شدن
پنجشنبه 6 آذرماه سال 1399 00:11
سلام دلم خیلی دلم براتون تنگ شده بود اما سعی می کنم وقتی حال خوشی ندارم ننویسم امروز احساس آرامش می کنم و فکر می کنم آدم بودم وقتی از دست دیگران اذیت می شیم احساس بدی نسبت بهشون پیدا می کنیم و ممکن از اطرافیانمون متنفر شیم اما وقتی حالمون خوش حتی اگه فحشمون هم بدن با یه لبخند رد می شیم تازه برای طرف مقابلمون هم ناراحت...
-
مشهد
جمعه 9 آبانماه سال 1399 22:50
سلام خوبین یه خونه تکونیه اساسی داشتیم خیلی هم اذیت نشدم همسر یه پروژه داشت برای یه خط تولید جدید یه یک ماهی تو خونه بودیم چون صبح می رفت شب می یومد روحیه نداشتم از بس خونه بودیم تا پریروز رفتیم بیرون کلی هم شنا کردیم قراره یکشنبه هم بریم زیارت مشهد انشاالله هر چی حقوق می ره بالاتر همه ی چیزها هم گرونتر می شه نمی دونم...
-
برنامه ریزی
سهشنبه 15 مهرماه سال 1399 02:47
سلام انشاالله حال دلتون خوب باشه چقدر خوشحال شدم پرسپولیس برد واقعا بعد از مدت ها از ته دل شاد شدم به قولی دلم خنک شد برنامه ریزی برای زندگی خیلی سخته احساس می کنم برنامه ریز خوبی نیستم چون بچه ها تقریبا از ساعت ۴ بعدازظهر از کنترلم خارج می شن و من طبق خاسته های اونا جلو می رم بعد همه اش خدا خدا می کنم همسر از سر کار...
-
محرم
جمعه 31 مردادماه سال 1399 01:47
سلام فرا رسیدن ایام محرم رو به همه تسلیت می گم ما ۱۰ شب رو نذر کردیم برای فرج آقا و امواتمون نذری بدیم درسته که خسته می شم اما همین که بدونم بابام و داداشم خوشحال می شن همه ی خستگیم از تنم بیرون می یاد در آستانه ی ۳۵ سالگی و یه آدم کم حوصله و دم دمی مزاج شدم همه بزرگ می شن عاقل می شن ! وقتی سر بچه ها داد می زنم بعدش...
-
مریضی
پنجشنبه 23 مردادماه سال 1399 02:00
سلام یه سه چهار روزی مریض بودم حالا دیگه کرونا بود یا نه الله اعلم از ترس به مامانم اینا نگفتم چون راضی نبودن برم سفر گفتم چشام درد می کنه دردش زده به سرم،! ولی تمام بدنم درد می کرد مثل معتاد ها روزی دو تا کدئین خوردم تا دردم ساکت شده امروز دیگه خوب شدم رفتم خونه بابا اینا آجیم کلی ماسک و اسکراب و آب رسان برام زد خوب...
-
قم
شنبه 18 مردادماه سال 1399 22:56
سلام خوبین پنج شنبه رفتیم قم تا امروز موندیم چقدر زیارت ایندفعه چسبید فقط کمرم خیلی اذیتم کرد بعضی اوقات واقعا نمی تونستم راه برم اگه برم مشهدم دیگه حسابی دلم آروم می شه چقدر برای عید غدیر تو قم از مردم پذیرایی کردن واقعا برام جالب بود همه بهم می گن سومی رو هم بیار اگه خدا دوباره بهم نی نی بده دوست دارم دختر باشه چقدر...
-
پریماه خانم
سهشنبه 14 مردادماه سال 1399 03:53
سلام انشاالله حال همگی خوب باشه بالاخره برادرزاده همسر بدنیا اومدن چقدر جذاب و دوست داشتنیه یه کشش خاصی نسبت بهش دارم خودمم نمی دونم چرا چشماش مثل مامانش سبز هستن انشاالله عاقبت بخیر بشه الهی آمین امروز خیلی خوشحالم چند اتفاق خوب برام افتاد که حالم رو خوب کرده من توی این فلسفه عروس و مادرشوهر موندم توی عرف اینقدر مادر...
-
امید
شنبه 28 تیرماه سال 1399 02:37
سلام انشاالله خوب و خوش باشین مامانم و آجیم کرونا گرفتن خدا کمکشون کرد جون سالم بدر بردن چقدر این بیماری بده تا حالا نون تنوری خوردین همسایه مون برامون نون می فرسته اینقدر خوشمزه ان که نگو گفتم منم از این برقی هاش بگیرم بپزم نمی دونم یاد می گیرم یا نه دلم می خواد برم زیارت چقدر دلم برای زیارت امام رضا تنگ شده ولی...
-
کرونا نزدیکمون اومد
چهارشنبه 21 خردادماه سال 1399 04:17
سلام انشاالله حال همگی خوب و خوش باشه هنوز کرونا نگرفتم اما داداشم و زن داداشم گرفتن الانم دیگه دارن خوب می شن نمی دونم چرا وقتی کاری رو شروع می کنم کلی هیجان دارم ولی بعد یه مدت ازش خسته می شم و می زارمش کنار اخلاق بدیه دارم کتاب فروع کافی قسمت احکام مردگان رو می خونم خیلی هیجان انگیزه خیلی دوست دارم بدونم بعد از...
-
هفته ی پرمشغله
چهارشنبه 31 اردیبهشتماه سال 1399 09:15
سلام خوبین این هفته مهمان داشتیم از قم اومده بودن ما برای اینکه راحت باشن رفتیم خونه ی مامانم اینا مهمونا که رفتن برگشتیم خونه مادرشوهرم زنگ زد واسه شام بریم اونجا خلاصه همین که رسیدیم کمر مادرشوهر درد گرفت طوری که نمی تونست راه بره بعد از شام ما موندیم اونجا تا ازش پرستاری کنیم الان ۳ روزه خونه مادرشوهرجانیم دلم می...
-
دوست
شنبه 6 اردیبهشتماه سال 1399 06:44
سلام انشالله که حالتون خوب باشه ماه رمضان با یه اتفاق خوب برام شروع شد یکی از بهترین دوستام رو بعد از چند سال پیدا کردم زهرا جان چقدر خوشحالم از دیشب حال و هوام عوض شده واقعا دوستش دارم روزهای خوبی رو تو دانشگاه دزفول با هم داشتیم زمان چقدر سریع سپری می شه راستی عکس کلاه رو براتون لود نکردم الان می خوام برا نی نی...
-
کلاه
شنبه 23 فروردینماه سال 1399 03:26
سلام خوبین و بالاخره قلاب بافی یاد گرفتم اما دستم کنده دارم یه کلاه برای برادرزاده همسر می بافم پریماه خانم البته هنوز تو شکم مامانشه ارتباطم با فاطمه زهرا خیلی بهتر شده حسین بیدار شد گناه داره پشه ها نیشش زدن دیروز الان جاشون می خاره یه منطقه توریستیه توی لرستان به نام منگره خیلی با صفاست پنج شنبه می خوایم بریم اونجا...
-
قلاب بافی
یکشنبه 17 فروردینماه سال 1399 03:09
سلام میلاد حضرت علی اکبر علیه السلام و روز جوان رو به همه تبریک می گم انشاالله حال همگی خوب باشه روزهای سختی رو همه دارن می گذرونن واقعا تو خونه موندن با بچه ی کوچیک سخته کلاس قلاب بافی شرکت کردم البته چند باری ناامید شدم یاد بگیرم اما خدا رو شکر بالاخره دستم راه افتاد از بیکاری بهتره چقدر کامواها گرون شدن نمی دونم...
-
کرونا
شنبه 2 فروردینماه سال 1399 00:55
خدا رو شکر تا اینجا کرونا نگرفتیم اما بجاش انفولانزا گرفتم خیلی اذیت شدم همه اش مامانم ازم پرستاری کرد تا خوب شدم بعدش که من خوب شدم همه از من گرفتن چند جا رفتیم عید دیدنی خسته شدیم ازبس تو خونه موندیم مادرشوهر جان گفتن شب خونه ی ما بخوابین ولی من کلی کار خونه داشتم گفتم باید بریم فکر کنم ناراحت شد همسر فردا با...
-
سلام
سهشنبه 20 اسفندماه سال 1398 02:45
شهادت حضرت زینب سلام الله علیه رو به همه تسلیت می گم(دلیل داره می گم شهادت) امشب رفتیم دزفول خیلی خلوت بود چرخ خیاطی قبلیم رو فروختم یه دونه بهترش رو گرفتم اون یکی هر دم به دقیقه تعمیر بود (شایدم خیاط ناشیه خدا به این یکی رحم کنه) از اون میز قبلیه هم راضی نبودم این یکی خیلی بهتره خودشم صندلی داره یکی از دوستان شوهر...
-
گلدوزی
جمعه 16 اسفندماه سال 1398 02:15
-
خانواده همسر
جمعه 16 اسفندماه سال 1398 02:10
فردا قراره خانواده همسر همگی بیان خونمون به صرف ناهار یه خورده استرس دارم برا همین خوابم نمی بره کابینات ها رو باید دستمال بکشم چون امشب هم مهمان داشتم یه مقدار لک گرفتن یکشنبه ولادت آقا امیرالمومنین و روز مرد می خوام کیک سفارش بدم اول گفتم مادر شوهرم و مامانم رو دعوت کنم دوباره می گم خوبه کیک رو بفرستم برا بچه ها...
-
فینال
سهشنبه 6 اسفندماه سال 1398 00:49
حالا که بر اثر زلزله وسیل و بقیه موارد جونمون رو از دست ندادیم کرونا ویروس اومده سراغمون ببینم چند نفر به فینال راه پیدا می کنند! یکی می گه خطرناکه یکی می گه اصلا خطر نداره نمی دونم این مرده ها چطور ظهور می کنند الان داره بارون شدید می زنه جون می ده برای پیاده روی جوک : برای مبارزه با کرونا باید ۱۰ روز پشت سرهم آب...
-
پارک
سهشنبه 29 بهمنماه سال 1398 02:38
امروز بعد از مدت ها بچه ها رو بردم پارک کلی پیاده روی کردیم تا برگشتیم خونه حسین خوابش برد گفتم انشاالله هر روز یا یه روز درمیون ببرمشون یعنی من می تونم یه فلافلی تو مسیر بود خواستیم فلافل بگیریم که نشد همسر ترتیب یه روضه هفتگی رو داده تو خونه هر پنجشنبه باید دست به کارشم برای شام خیلی ها خوششون نمی یاد و ابراز هم...
-
گلدوزی
دوشنبه 14 بهمنماه سال 1398 00:15
سلام انشالله حال همگی خوب باشه(البته با این گرونی ها!) دارم سعی می کنم گلدوزی یاد بگیرم خیلی خوبه سرشوق می یارم مربیم عالی درس می ده ولی حسین مرتب وسایلم رو به هم می ریزه خونه هم گیرمون اومد حالا که رفتیم پای معامله پشیمون شد فاطمه زهرا هم که تنبل شده مشقاش رو نمی نویسه هرچی هم تلاش می کنم فایده نداره فقط توی کلاس درس...
-
فروش خونه
جمعه 27 دیماه سال 1398 00:00
می خوایم خونه رو بفروشیم یه خونه ی بزرگتر بگیریماز بس این چند روزه گشتیم خسته شدیماکثرا عیب خونه هاشون رو پنهان می کنند!چی بگم!از مشاور املاکی ها هم که نگم!چشمام خیلی ضعیف شدهمی خواستم لیزیک کنم از چند نفر از وضعیتشون بعد از عمل پرسیدم یکی می گفت خوبه یکی می گفت بده!به نظر شما خوبه یا بدهبعضی اوقات نمی دونم چه کسی...
-
بعد از یه غیبت طولانی
سهشنبه 24 دیماه سال 1398 00:06
سلامانشاالله حالتون خوب باشه و دلتون برای من تنگ شده باشه!از نوشتن لذت می برمهروقت اینجا خطورات ذهنیم رو می نویسم شبش با رضایت بیشتری خوابم می برهچقدر سخته مامان باشی همسر باشی زن دایی و زن عمو و خاله.... این همه نقش یه بازیگر حرفه ای می خوادآخرش یه حرفی پشت سرت باقی می مونه و ما همیشه حق رو به خودمون می دیم و طرف...
-
عکس فاطمه زهرا
چهارشنبه 11 دیماه سال 1398 00:45
-
عکس حسین
چهارشنبه 11 دیماه سال 1398 00:33