بعد از یک هفته از خونه زدم بیرون
رفتم مغازه آجی کوچیکه
بشقاب و دیس خریدم کاملا ساده
قبلنا زیاد به خرید کردن علاقه نداشتم
اما الان شارژ می شم
شب خوبی بود
بعضی اوقات برای نگه داشتن یه رابطه باید کوتاه اومد
اینکارو خوب بلدم
نمی دونم شایدم ترسو ام
بعضی اوقات که دوباره حالم بد می شه آرزوی مرگ می کنم
خوب که می شم یادم می ره
افسردگی واقعا بیماری سختیه
دکتر که می گفت به دلیل تغییرات هرمونی ناشی از بارداریه
هرچی که هست بعضی اوقات واقعا ناتوانم می کنه
نمی دونم چرا باز سر از اینجا درآوردم
می خواستم دو تا ماگ برا خودم و همسر بگیرم که یه لنگش پیدا نشد
شب بخیر
سرویس وبلاگدهی ملت بلاگ برای ساخت وبلاگ رایگان فارسی برای حمایت از زبان شیرین پارسی در پهنای اینترنت پا به عرصه نهاد و امید بتوان گامی هر چند کوچک برای اثر بخشی زبان پارسی در جهانیان انجام داد.![](//www.blogsky.com/images/smileys/124.png)
![](//www.blogsky.com/images/smileys/124.png)
![](//www.blogsky.com/images/smileys/124.png)
![](//www.blogsky.com/images/smileys/124.png)