شهادت حضرت زینب سلام الله علیه رو به همه تسلیت می گم(دلیل داره می گم شهادت)
امشب رفتیم دزفول خیلی خلوت بود
چرخ خیاطی قبلیم رو فروختم یه دونه بهترش رو گرفتم اون یکی هر دم به دقیقه تعمیر بود (شایدم خیاط ناشیه خدا به این یکی رحم کنه)
از اون میز قبلیه هم راضی نبودم این یکی خیلی بهتره خودشم صندلی داره
یکی از دوستان شوهر جان رفته مشهد می گه از ترس کرونا پرنده هم پر نمی زده
اصلا معلوم نیست کی داره این مملکت رو می گردونه
امروز فاطمه زهرا خیلی اذیتم کرد
بهش گفتم انشاالله خدا منو از دست تو بکشه
حالا موقع خواب شروع کرده به گریه کردن
می گه تو با این حرفی که به من زدی دارم غصه می خورم
منم بهش گفتم انشاالله خدا منو نکشه دیدم گریه اش قطع شد
دلم می خواد برم اصفهان هم گز بگیرم هم بخورم
فردا قراره خانواده همسر همگی بیان خونمون به صرف ناهار
یه خورده استرس دارم برا همین خوابم نمی بره
کابینات ها رو باید دستمال بکشم چون امشب هم مهمان داشتم یه مقدار لک گرفتن
یکشنبه ولادت آقا امیرالمومنین و روز مرد
می خوام کیک سفارش بدم
اول گفتم مادر شوهرم و مامانم رو دعوت کنم دوباره می گم خوبه کیک رو بفرستم برا بچه ها هیئت
قراره شام نذری ولادت رو من براشون درست کنم
کم کم دارم معروف می شم
من آخر نفهمیدم کرونا باعث مرگ می شه یا نه
اینقدر که تلویزیون عادی جلوه اش میده
یعنی واقعا می میریم
چند تا از تکالیف گلدوزیم رو براتون بفرستم
حالا که بر اثر زلزله وسیل و بقیه موارد جونمون رو از دست ندادیم
کرونا ویروس اومده سراغمون
ببینم چند نفر به فینال راه پیدا می کنند!
یکی می گه خطرناکه یکی می گه اصلا خطر نداره
نمی دونم این مرده ها چطور ظهور می کنند
الان داره بارون شدید می زنه
جون می ده برای پیاده روی
جوک : برای مبارزه با کرونا باید ۱۰ روز پشت سرهم آب ونبات جوشیده میل کرد روز یازدهم فقط آب یهو کرونا می یاد بیرون می گه پس نباتش کو بعد ما با دمپایی می کشیمش